کوچه تنهایی
در این گوشه شهر مینشینم
ارام سیگارم را روشن میکنم بر ان پکی میزنم
به جای اینکه تو مرا ببوسی
سیگارم همیشه اینکار را میکند
تنها گاهی بر شهر مخروبه من
سری میزنی و خیلی ساده دور میشوی
خیلی دل تنگ که باشم
دو بسته میکشم
نمیدانم
اما دکترها نیز قطع امید کردند
تنها راه درمان ترک سیگار هست
اما نمیدانن
وقتی تنهایم گذاشتی برای ارام کردن خودم
اینکار را میکنم
تا ارام بگیرد دلم
تا نفسم بالا نیاید و این زندگی بگذرد
تنها اینبار که بیای سراغم جای
خرابه های شهرم
بر سر مزارم خواهی امد